معـبری بهـ آسـمان



معبری به آسمانبوعلی سینا، این فیلسوف بزرگ اسلامی، در پرتو اسلام یک سلسله مسائلی را طرح کرده است که قبل از او هیچ فیلسوف، یونانی و غیر یونانی، طرح نکرده است از جمله . می گوید . برای زندگی اجتماعی ضرورت دارد که بشر خدای خودش را بشناسد و پس از شناسایی متوجه بشود که از جانب آن خدا قانون عادلانه ای برای زندگی بشر وجود دارد و باز واجب و لازم است، عبادت وجود داشت باشد، عبادت هم تکرار بشود تا همیشه انسان یادش باشد که بنده است و خدایی دارد. وقتی که این تذّکر و تلقین در روحش وجود داشت جلوی معصیت و گناهِ او را می گیرد، می خواهد ظلم کند، نماز می آید جلوی چشمش مجسم می شود، می گوید تو که اعلام عبودیّت کردی، تو که گفتی من رها نیستم، (پس چرا می خواهی ظلم کنی؟!) .

به این جهت عبادت واجب شده است تا در روح انسان چنین نیرویی پیدا بشود که در اثر این نیرو که تجدید عهد با ایمان است دائماً ایمانش تجدید بشود و این ایمان مانع گناه کردن بشود.

 [ مرتضی مطهری ، آزادی معنوی ، تهران ، صدرا ، چاپ سی و هفتم ، 1386 ، ص 67 و 68 ]


معبری به آسمانعلی چیت سازیان گفته بود اگر نیرویی با این خصلت ها شناسایی کردید،به اطلاعات بیاورید. اول اینکه مؤمن و خدا ترس باشد. دوم روحیۀ خطر پذیری در حد بالا داشته باشد و در عین حال بی ادعا و تو دار باشد. » و من در چنگوله از یک طلبۀ جوان ،متواضع و بی هیاهو برای علی آقا صحبت کرده بودم که سابقۀ دو بار جبهه و یک بار مجروحیت داشت. محمد علی محمدی را می گویم؛ بچه محلی که تنها فرزند خانواده بود و راست کار علی آقا. علی محمدی را سر نماز دیدم . آن قدر آرامش داشت که آدم از نگاه به او سیر نمی شد. داشت نماز مستحبی می خواند. گفتم : علی آقا فرمانده اطلاعات عملیات تیپ ، دعوتت کرده بیایی واحد.» همان جا سجده کرد و گفت : الحمدلله». گفتم: فردا صبح حرکت می کنیم . .

صبح زود راه افتادیم و با عوض کردن چند ماشین بالاخره به سومار رسیدیم . به محض رسیدنمان علی آقا که بسیار آدم شناس بود به صورت و سیمای علی محمدی خیره ماند و مهربانانه گفت : خوش آمدی اخوی. از فردا شب با تیم محمد بختیاری به شناسایی خواهید رفت. » علی محمدی سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت .

دم نماز صبح دیدم که دور و بر چادر تبلیغات می چرخد و بلند گو را برای اذان آماده می کند. پرسیدم : پخش اذان با بلندگو،کار تبلیغات واحد است . اینجا هر کسی کارش تعریف شده ! » جواب داد می دانم ولی به خاطر این که شما به پدرم گفتید من در جبهه کار فرهنگی می کنم این کار را می کنم. غرضم درست در آمدن حرف شماست. » از نکته سنجی او لذت بردم . ( علی در سال 63 در حین یک شناسایی به خیل شهدا پیوست.)

[ حمید حسام ، وقتی مهتاب گم شد، خاطرات علی خوش لفظ ، تهران، سوره مهر ، چاپ سوم ، 1395 ، صص 366 و 368 . ]


عیسی (علیه السلام) به حواریّون گفت: من خواهش و حاجتی دارم، اگر قول می دهید آن را برآورده کنید بگویم. حواریّون گفتند: هر چه امر کنی اطاعت می کنیم. عیسی(علیه السلام) از جا حرکت کرد و پاهای یکایک آنها را شست. حواریون در خود احساس ناراحتی می کردند، ولی چون قول داده بودند خواهش عیسی(علیه السلام) را بپذیرند، تسلیم شدند.

عیسی(علیه السلام) پای همه را شست. همین که کار به انجام رسید، حواریّون گفتند: تو معلم ما هستی، شایسته این بود که ما پای تو را می شستیم نه تو پای ما را.

عیسی (علیه السلام) فرمود: این کار را کردم برای این که به شما بفهمانم که از همۀ مردم سزاوارتر به این که خدمت مردم را به عهده بگیرد ، عالِم است. این را کردم تا تواضع کرده باشم، و شما درس تواضع را فراگیرید، و بعد از من که عهده دار تعلیم و ارشاد مردم می شوید، راه و روش خود را تواضع و خدمت به خلق قرار دهید. اساسا حکمت در زمین تواضع رشد می کند نه در زمین تکبر، همان گونه که گیاه در زمین نرمِ دشت می روید نه در زمین سختِ کوهستان .

[ محمد رحمتی شهرضا ، گنجینه معارف جلد 2 ص 238 ]

 


 وجود مبارک امیر المومنین(علیه السلام) در حکمت 3 نهج‌البلاغه فرمود: الْبُخْلُ عَارٌ »؛ بخل ننگ است ؛ فرمود بخل آن است که آدم بخشش نداشته باشد، آنچه را که به دست آمده برای اینکه مبادا در آینده به آن نیاز داشته باشد در موارد لازم نبخشد. فرمود: آن کسی که بخیل است تحت حمایت و هدایت و رهبری شیطان است، چون الشَّیطَانُ یعِدُکُمُ الْفَقْرَ» ، یعنی شیطان در درون ما وسوسه می‌کند که اگر شما در این راه خیر کمک کردید چه کسی به شما کمک می‌کند، چه کسی آینده شما را تأمین می‌کند؟ خود ذات اقدس اله در قرآن فرمود: مَا أَنفَقْتُم مِن شَی‏ءٍ فَهُوَ یخْلِفُهُ»؛ شما هر چه (در راه رضای حق) انفاق کنید خدا به شما عوض می‌بخشد . امام جواد(علیه السلام)یک بیان نورانی دارد که تفسیر همین آیه است؛ فرمود: مَنْ أَیقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیه»؛ کسى که یقین به پاداش دارد، در بخشش، سخاوتمند است. فرمود: این که در قرآن آمده است آنچه را شما در راه خدا انفاق می‌کنید خدا جانشین آن را فراهم می‌کند، این جانشینی همزمان است. الآن اگر بارانی بیاید جایی سنگی فرو برود، شما این سنگ را از این باغ بخواهید بردارید، چاله‌ای می‌ماند، شاید تا یکسال یا بیشتر طول می‌کشد تا این چاله پر بشود؛ اما یک سطل آب که از رودخانه می‌گیرید همان زمان پر می‌شود. خَلَف» یعنی این؛

[ بیانات آیت الله جوادی آملی در 26/11/96 در دیدار با جمعی از دانشجویان ]


شهید مرحمت بالازادهدر یکى از روزهاى سال 1362، زمانى حضرت آیت الله العظمى امام اى، رییس جمهور وقت، براى شرکت در مراسمى از ساختمان ریاست جمهورى، واقع در خیابان پاستور خارج مى شد، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایى شد که از همان نزدیکى شنیده مى شد.صدا از طرف محافظ ها بود که چند تاى شان دور کسى حلقه زده بودند و چیزهایى مى گفتند، صداى جیغ مانندى هم دائم فریاد مى زد:آقاى رییس جمهور! آقاى اى! من باید شما را ببینم.

رییس جمهور از پاسدارى که نزدیکش بود پرسید:چى شده؟ کیه این بنده خدا؟

پاسدار گفت:نمى دانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو.

پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتى دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد، سریع جلوى ایشان رفت و گفت: حاج آقا شما بایستید، من مى روم ببینم چه خبراست.

بعد هم با اشاره به دو همراهش، آن ها را نزدیک رییس جمهور مستقر کرد و خودش رفت طرف شلوغى، کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت:حاج آقا! یه بچه اس، میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره، بچه ها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا، گفته میخوام قیافه آقاى اى رو ببینم، حالا میگه میخوام باهاش حرف هم بزنم.

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

رژیم آجیل و خشکبار البرز مواد مهندسی ایمن بتن M.I.C co گلچینی از مطالب آموزشی ghaazaB آژانس برندینگ شاهد دانلود کتاب مختصر آیین دادرسی مدنی دکتر توکلی انگیزش کنکور پرستاری